دهقان فداکار در گفتگو با مهر: | ||
مزد نجات مسافران قطار کتک بود/ فداکاران واقعی شهدا و ایثارگرانند | ||
تبریز - خبرگزاری مهر: ریز علی خواجوی معروف به دهقان فداکار گفت: پس از توقف قطاری تهران - تبریز با 800 مسافر پرسنل قطار به حد مرگ مرا کتک زدند چون فکر می کردند قصد راهزنی و مزاحمت دارم. | ||
"ازبر علی حاجوی" که به اشتباه به "ریزعلی خواجوی" معروف شده است در گفتگو با خبرنگار مهر در تبریز با اشاره به ماجرای معروف نجات قطار گفت: گر چه به دنبال آن ماجرا، سلامت جسمی من به خطر افتاد و مشکلات مادی بسیاری به زندگی من تحمیل شد اما هرگز از کرده خود پشیمان نیستم. وی با بیان اینکه کار وی در آن شب فقط براى رضاى خدا بود یادآور شد: کار من مهمتر از کار رزمندگانی نیست که هشت سال تمام در زیر انواع مشکلات مقاومت کردند تا ما هم اکنون به روز مردم عراق و افغانستان نیفتیم. دهقان فداکار با اشاره به تجلیل هایی که طی سال های اخیر در جای جای میهن اسلامی از او می شود گفت: در آن شب من تنها به وظیفه انسانی خود عمل کرده و خود را قابل اینهمه لطف و محبت هموطنان نمی دانم. فداکاری بخش جدا نشدنی فرهنگ ملت ایران است ریزعلی با بیان این که فداکارى و از جان گذشتگى بخش جداناشدنى فرهنگ ملت ایران اسلامى است، اظهار داشت: در طول تاریخ ایران به ویژه در سال هاى اخیر بسیارى از جوانان میهن اسلامى براى نجات هموطنان خود خونها داده و جانها قربانى کرده اند. وی تاکید کرد: فداکاران واقعی شهدا و ایثارگران هستند که با نثار جان خود مردم و میهن اسلامی را نجات دادند. دهقان فداکار با بیان اینکه شهدا و ایثارگران فداکارترین انسانهاى روزگار هستند، ادامه داد: این لطف خداست که در میان این همه انسان ارزشمند و والامقام نام من در میان مردم شهرت یافته است. وی اظهار داشت: خدا را شاکرم و خوشحالم از اینکه کسى که خودش چیزى نیست و در گوشه اى از این روستاى گمنام افتاده است همه در کشور او را مى شناسند و به وى محبت مى کنند. ریزعلی که متولد سال ۱۳۰۹ در روستاى "قالاچیق" از توابع شهرستان میانه است در ادامه با تشریح ماجرای نجات جان 800 نفر مسافر قطار تبریز - تهران در سال 1339 گفت: دقیقاً یادم هست که ۴۵روز از پاییز گذشته و یک شب بارانى و سرد بود، من به منظور همراهی یکی از بستگان که قصد بازگشت به تهران را داشت ناچار شدم تا ایستگاه قطار او را همراهی کنم. وی با بیان اینکه به دلیل محیط و فضای آن دوران یک فانوس و یک اسلحه شکارى با خود همراه داشت، افزود: در مسیر قطار حومه میانه، دو تونل به فاصله ۵۰ متر از همدیگر وجود دارد که به تونل ۱۸ معروف است. زمانى که از کنار این منطقه عبور مى کردم تا به منزل بازگردم متوجه شدم کوه ریزش کرده و میانه این دو تونل را کاملاً مسدود کرده است. به ناگاه یاد دهها مسافر بیگناه و کودک معصوم افتادم که داخل قطار هستند. دهقان فداکار ادامه داد: به سرعت به طرف ایستگاه دویدم اما قطار حرکت کرده بود. اگر وارد تونل مى شد راننده بدون دید کافى حتماً با سنگهاى انباشته شده بر روى ریل برخورد مى کرد و فاجعه اى بزرگ به بار مى آمد. ریزعلی با بیان اینکه در آن شب بارانی کتم را درآورده و به زحمت آتش زدم تا به راننده اعلام خطر کنم گفت: راننده قطار بدون توجه به علامت من به سرعت از کنارم رد شد! ریزعلی اظهار داشت: آخرین چاره را در شلیک دو تیرهوایى توسط اسلحه دولول خود دیدم که اتفاقا چاره ساز شد و قطار با ترمز بلندی متوقف شد. پرسنل قطار با تصور ایجاد مزاحمت از سوی من به شدت کتکم زدند دهقان فداکار اما با اشاره به پیامدهای این واقعه گفت: همه کارکنان و پرسنل قطار با این فکر که قصد آزار و اذیت و ایجاد مزاحمت برای قطار را داشتم به شدت مرا کتک زده و مجروح کردند.
ریزعلی گفت: آنها سخنان مرا باور نکردند لذا مرا سوار قطار کرده وآرام وآهسته به طرف محل موردنظر حرکت کردند. وی افزود: با دیدن صحنه ریزش کوه، همه مسافران و مسئولان قطار شوکه شده و شروع به عذرخواهی از من کردند. خواجوی با بیان اینکه ضرب و شتم آن شب برای من گران تمام شد افزود: بر اثر جراحات وارده تمام بدنم عفونت کرده و مجبور شدم 35 روز تمام در بیمارستان بستری شوم. وی یادآور شد: نیاز به مراقبتهاى پزشکى داشتم اما به دلیل امکانات محدود مالی همه زندگیم را فروختم تا هزینه بیمارستان و درمان خود را تأمین نمایم. دهقان فداکار با بیان اینکه الطاف الهى و شریک زندگى خود را در تحمل همه شرایط سخت فراموش نمى کند: همسرم همواره در طول این ۴۰ سال یار و یاورم بوده و همه مشکلات را تحمل کرده است. وى با اشاره به بهبود تدریجی زندگی خود پس از نزدیک به نیم قرن زندگی در انزوا گفت: خوشبختانه با برقرارى حقوق از سوى وزارت راه و ترابری، نیز اهداى یک واحد مسکونى از سوى دولت روزگار سخت گذشته در سال هاى پیرى بسیار بهتر شده است. |